|
داستان تقسيم نامه، به قلم محسن حسين پور سردفتر دفترخانه 137 تبريز
|
|
|
[ تاریخ انتشار: 1402/12/27 - کد: 1226 ]
|
|
داستان تقسيم نامه. منتشر شده در مجله کانون شماره 195 زمستان 1402 به قلم محسن حسين پور . سردفتر اسناد رسمي 137 تبريز تاريخ دريافت: 2 / 10 /1402 تاريخ پذيرش : 23 /10 / 1402
سـاعت 7 صبـح بـود و محسـن آمـاده رفتـن بـه دفترخانـه بـود. نگاهـي در آينـه بـه موهـاي سـفيدش انداخـت. بيسـت سـال تمـام از اوليـن روز سـردفترياش گذشـته بـود. آينـه قـدي روي ديـوار، رسـالت خـود را تمـام وکمـال انجـام داد و نقـش او را بـه تصويـر کشـيد و چهـره بـا طـراوت و جـوان بيسـت سـال پيـش را بـه يـادش آورد کـه بـا فشـار کاري و در حقيقـت بيـگاري بـراي کار سـخت و تخصصـي خـود و مشـاورههاي تخصصي طولانــي و مجانــي و دوران ســختگذار از ثبــت ســنتي بــه ثبــت نويــن بــا ارمغانــي از بيماريهـاي فشـارخون و کبـد چـرب و کلسـترول خـون و ميگـرن در گـذر زمـان بـه ايـن چهـره نحيـف و شکسـته بـدل شـده بـود. زمانـي کـه بهعنـوان نخبـه دانشـکده حقــوق بــا توانمنديهــاي مختلــف از تمامــي آزمونهــاي حرفــهاي چــون وکالــت و قضــاوت و کارشناســي ادارات مختلــف و ســردفتري اســناد رســمي کــه در آن زمــان ســختترين آزمــون حقوقــي کشــور بــود، پذيرفتــه شــده بــود، عليرغــم توصيههــاي اســاتيد و اقــارب بــه ادامــه تحصيــل در خــارج از کشــور، او حرفــه ســردفتري را بــراي خدمـت بـه مـردم کشـورش و اداي ديـن خـود بـه وطـن برگزيـد. دوسـت صميمـي و همدانشـکدهاياش فرشـاد بـه خـارج ازکشـور رفـت و دکتـراي حقـوق گرفـت و در آنجـا وکيـل شـد و همـواره محسـن را بـه اسـتفاده از اسـتعدادش در ارتقـا شـغلي و کيفيـت بهتـر زندگـي و تضميـن آينـده فرزنـدان بـه مهاجـرت تشـويق ميکـرد. محمـد يکـي از ديگـرهمکلاسـيهاي او بعـد از فارغالتحصيلـي بـه دليـل عـدم موفقيـت در آزمونهـاي شـغلي ، زده بـود بـه کار سـاخت و سـاز و اتفاقـا بـه تازگـي در محلـهاي کـه محسـن در آنجـا مسـتاجر بـود ، يـک خانـه مجلـل خريـده بـود و بـاهمديگـرهمسـايه شـده بودنـد. امـروز قـرار بـود در دفترخانـه محسـن، اسـناد يـک سـاختمان ده طبقـه را بـا مالـک زمين تعييـن تکليـف کـرده و تقسـيم نامـه بنويسـند. قبـل از خـروج از منـزل، دختـرمحسـن از او خواسـت موقـع برگشـتن از دفترخانـه يـک مـداد فشـاري برايـش بخـرد. محسـن بـه سـمت دفترخانـه بـه راه افتـاد. پيـچ راديـوي ماشـين را بـاز کـرد و تحليـل خبـر هفـت صبـح در مـورد مهاجـرت را شـنيد کـه ميگفـت سـطح مهاجـرت مملکـت از نخبـگان بــه متخصصيــن و کارشناســان رســيده اســت. پيــچ راديــو را بســت و دوبــاره بــه يــاد حرفهـاي دوسـتش فرشـاد افتـاد. بـه دفترخانـه رسـيد. اسـتعلام ملکـي انجـام شـده بـود و پيشنويـس سـندآمـاده بـود. محمـديکـي دو سـاعت زودتـر از شـريکش آمـدتـا بـا همکلاسـي قديمـياش کمـي اختـاط کنـد. نگاهـي بـه سـر و وضـع دفتـر سـادهي محسـن انداخـت و بـاورش نميشـد کـه محسـن بعـد از بيسـت سـال سـردفتري اسـناد رسـمي عـلاوه بـر خانـهاش ، دفتـرش هـم اسـتيجاري باشـد. ميگفـت: محسـن چـرا بــا اون همــه هــوش و اســتعداد حقوقــي درجــا زدي؟! ميگفــت تــوي هــر کاري اگــر بخـواي رشـد کنـي بايـد راه دور زدنهـاي مخفيانـه را هـم يـاد بگيـري. بعـد شـروع کـرد از ريزهکاريهـاي شـغل خـودش تعريـف کـرد کـه چهطـور بايـد از ميلگـرد کـم کنـي، چـه طـور بايـداز درب و پنجـره بزنـي و چـه طـور بايـد زدوبنـد کنـي و... ميگفـت مـن هميـن ملـک رو پنجـاه درصـدمشـارکت کـردم بـدون يـک ريـال هزينـه!!! توضيح داد کـه دو واحـداز پنـج واحـد سـهم خـودم رو پيشفـروش کـردم و بـا پـول آنهـا ايـن سـاختمان را بـالا بـردم و از ايـن سـاختمان در عـرض دو سـال، سـه واحـد بـراي خـودم مانـد کـه الان جمعـا 24 ميليـارد تومـن!!! ارزش دارد. تنـد تنـد از سـفرهاي خارجـي و امـوال و املاکـش در اقصـي نقـاط کشـور صحبـت ميکـرد و اينکـه فرزندانـش را از مقطـع دبيرسـتان بـراي ادامـه تحصيـل بـه خـارج از کشـور فرسـتاده و تعجـب ميکـرد کــه بچههــاي محســن تــوي مدرســه دولتــي درس ميخواننــد و ترجيعبنــد صحبتــش ايــن بــود کــه تــو حيــف شــدي، ميتوانســتي بهتريــن وکيــل بينالمللــي بشــوي و ده برابـر مـن درآمـدداشـته باشـي. بعـد از يـک سـاعت شـريک محمـدبـا متصـدي بنـگاه معاملاتـي کـه مشـارکت نامـه آنهـا را در فرمـت اتحاديـه مشـاورين امـلاک نوشـته بـود، وارد دفترخانـه شـدند و مشـاور امـلاک هفتـاد و پنـج ميليـون تومـان تتمـهي حسـابش را گرفــت و توضيحــي در ظهــر مشــارکتنامهي عــادي نوشــت و بعــدا اســناد رســمي تقسـيمنامه بـا مسـئوليت مسـتقيم سـردفتر آمـادهي امضـا شـد. ده واحـد آپارتمـان بـا ده واحـد پارکينـگ و ده واحـد انبـاري مجموعـا سـي قطعـه تفکيکـي . نوبـت رسـيد بـه پرداخـت هزينـه . قبـل از پرداخـت هزينـه، محمـدکه به اقـرار خـودش 24 ميليـارد تومان بــا تمســک بــه روشهــاي ناصحيــح ســود خالــص کــرده بــود، بــا نگاهــي از موضــع قــدرت بــا نيشــخندي کــه وانمــود ميکــرد از ســر شــوخي اســت بــه محســن گفــت: درسـته دوسـت قديمـي وهمکلاسـي هسـتيم ولـي ميدانـم طبـق تعرفـه سـازمان ثبـت اسـناد و املاک بـراي هـر واحـد تفکيکـي دسـتمزد شـما صـد هـزار تـا تـک تومانـي هسـت، اضافـه نگيـري!!! مـن خـودم هـم مثـل تـو حقـوق خوانـدم و بـا مقـررات آشـنا هسـتم و هـم اينکـه بـا بـازرس اداره ثبـت دوسـت هسـتم و بـه ايشـان واحـدفروختـم. اينجـا بـود کـه غـم سـنگيني بـه دل محسـن نشسـت، چـون هرچنـد نوعـي حسـرت و عقـده و جهـل و پيـشداوري در حرفهـاي محمـد مـوج مـيزد و از طرفـي محسـن درمانـده از ايـن بـود کـه چگونـه شـرافت و وجـدان و سـوگندپيـش از شـروع فعاليـت را در مراسـم تحليـف بـراي محمـدمعنـي کنـد؛ ولي محسـن يـادش آمـددر امتحـان درس حقـوق ثبـت در دانشـکده ، هميـن محمـد از محسـن تقلـب ميخواسـت و اتفاقـا محمـد تـوي همـان درس هـم افتـاد و الان داشـت بعـد از سـالها حقـوق ثبـت و حقالتحريـر را بـراي سـردفتر مملکـت آمـوزش مـيداد!!! سـه ميليـون تومـان حقالتحريـر تقسـيم نامــه يــک ســاختمان ده طبقــهي هشــتاد ميليــارد تومانــي شــد و بعــد از کســورات ده درصـد و پانـزده درصدهـا ( چهـل درصـد) ، از شـصت درصـدمابقـي هـم حقـوق کارکنـان و اجـاره وهزينـه دفتـر و مقـداري بـراي ماليـات در اظهارنامـه سـال بعـد کسـر ميشـد. جالـب اينجـا بـود کـه سـهم درآمـد اداره ثبـت فقـط از محـل اسـناد تکبرگـي چنـد برابــر تنظيــم خــود ســند ( بــدون توجــه بــه مســئوليتهاي آن ) ميشــد. بعــد از رفتــن صاحبـان اسـناد تقسـيم نامـه، بـازرس سـازمان امـور مالياتـي وارد دفترخانـه شـد و اتفاقـا سـند تقسـيم نامـهي تـازه امضـا شـده را ديـد و بـه محسـن توپيـد کـه درسـت اسـت کــه طبــق مقــررات مــن درآوردي خودتــان، اســتعلام دارايــي در اســناد تقســيم نامــه الزامـي نيسـت ولـي از نظـر مـا الزامـي اسـت و شـما سـردفتران باعـث ميشـويد هـم خودتـان از تنظيـم سـند قطعـي بـراي واحدهـاي سـاختمان محـروم شـويد و هـم بسـاز بفروشهــا اداره ماليــات را دور بزننــد و ماليــات ندهنــد و ايــن يــک نــوع دزديــه!!!!. محســن بــا متانــت و وقــار ولــي بــا ســردردي کــه بــه ســراغش آمــده بــود، مقــررات و راي وحــدت رويــه را توضيــح داد ولــي بــازرس تهديــد کــرد کــه بهزعــم خــود ايــن تخلـف را بـه دادسـتاني انتظامـي مالياتـي گـزارش خواهـد کـرد. البتـه بـازرس محتـرم پـر بيـراه هـم نميگفـت: اگـرهميـن ده واحـدمسـکوني را بـه نسـبت سـه دانـگ، سـند انتقـال مينوشـتند حداقـل بـا احتسـاب ارزش منطقـهاي و ماليـات سـاخت و سـاز، حـدود شـصت ميليـون تومـان بابـت ماليـات نقـل و انتقـال و چنـدبرابرش هزينـه نقـل و انتقال ميدادنـد و دولـت هـم از قبـل ايـن اسـناد درآمـد ميداشـت. وقـت اداري تمـام شـد و محسـن بـا ذهنـي خسـته بـه منـزل برگشـت. در راه دوبـاره تحليـل خبـر جديـدي را از راديـو شـنيد کـه طبـق قانـون تسـهيل مجوزهـاي کسـب و کار و مصوبـهي مجلـس، از ورود قريـب بـه نـه هـزار سـردفتر جديـد بـه مجموعـه ثبتـي خبـر مـيداد. محسـن پيـچ راديـو را بسـت. از لوازمالتحريـري سـر کوچـه يـک مـداد فشـاري بـراي دختـرش خريـد کـه قيمتـش صـد و بيسـت هـزار تومـان شـد. يعنـي دسـتمزد يکـي از همـان واحدهـاي تقسـيمنامه! همسـر محسـن کـه قضيـه همکلاسـي بـودن همسـايه جديـد بـا محسـن را فهميـده بـود شـروع کـرد بـه اعتـراض و محسـن جلـوي آينـه نشسـته بـود و غـرق در امـواج تفکـرش گاهـي بـه سـود سـازنده و دسـتمزد بنگاهـي و گاهـي سـود خالـص حقالتحريـر آن سـند شـايد کمتـر از هشـتصد هـزار تومـان و از طرفـي بـا هشـتاد ميليـارد تومـان مسـئوليت سـردفتر مقايسـه ميکـرد و گاهـي اخبـار صبـح و ظهـر امـروز را کنـار هـم ميگذاشـت و بـا نگاهـي بـه مـداد فشـاري تـازه خريـده شـده بـه حرفهـاي دوسـتش فرشـاد و بيشـتر بـه عمـر از دسـت رفتـهاش فکـر ميکـرد.
|
|
|
|
|